نشریه الکترونیکی آیت
اجتماعی - فرهنگی - سیاسی
اجتماعی - فرهنگی - سیاسی
هنوز نهال انقلاب جان نگرفته بود که زعیم آزاد اندیشمان، فریاد آزادی قدس را سر داد و ستم در آن دیار، اقیانوس دلش را خروشان کرده بود.
از فراخی قلبش آشکار بود که تنها به مردم خویش نمی اندیشد و از ژرفای نگاهش پیدا بود که تنها مردم خودرا تمی بیند. استقلال را بانگ می زد، اما نه فقط برای کشور خویش، آزادی را می خواست بگستراند، اما نه در محدوده این مرز و بوم،سرزمین ذهن او به وسعت تاریخ بود و به گسترددگی گیتی؛اما قامت رعنایش جامه خزان در بر کرد و بهار عمرش وفا نکرد تا آزادی قدس را در آینده ببیند.
وما چون دست پروده فتوت آن ابر مردیم، ما هم چون او نا جوانمردی را نه در مرزو بوم خویش که در هیچ نقطه عالم تاب نظاره و توان سکوت نداریم.
وچنین نیست که با شکستن حصار ستم و راندن شغال های فتنه گر تا پشت پرچین باغستان های خویش آرام بگیریم.چنین نیست که دستهای رهایی خود را بر زیر سر بگزاریم و سنگینی غل و زنجیر بر دست و پای فلسطینیان، دلمان را از جای نجنباند.
نه هرگز!بلکه ای قدس دستهای ما با تن تب دار تو اشنا است.می دانیم که در خاک تو خاطره تلخ صبر هر روز تکرار می شود. می دانیم که آه جانسوزی از حلقوم دخترکانت به گوش میرسد،شرح جانسوز معصومیتی است که در زیر چکمه نا محرمان پست خرد می شود.
می دانیم گرد وغباری که بر رخسار زرد مادرانتان نشسته است، خاکستر آرزوهای بر بادرفته شان است. می دانیم که در خاک تو بارش ممتد سنگها حدیث مکرر زندگی است و این به خاطر دردی است که سالیان سال بر تو رفته است.
می دانیم که در خاک تو کودکان سنگها را به سوی اشغالگر با هم بغضشان همانگونه که داوود بر جالوت پرتاب کرد پرتاب می کنند. ولی اشغالگران ژرفنای این خشم مقدس را نمی دانند. اما ای قدس ،ای شهر مقدس، صبور باش و انسانیت خونین را بر دوش بکش و یقین داشته باش که تو دراین جنگ نابرابر دشمنت را به آتش خوهی کشید.
ومطمئن باشکه بزودی بهار خواهد آمد و تو از چنگال زمستان اسارت رها خواهی شد و شهر و دیارت جامه بها جاودان را در برخواهد کرد، و باز همه نوای عاشقانه بلبلان را بر گلزار هایت و زمزمه جویبارانت رادر کوهساران خواهند شنید و تو آن روزدر اوج عزت قله رفیع آزادی را صعودخواهی کرد.
پس ای قدس ، ای اسوه ایمان، ای مظهر عشق، تو را به قداست خون نوعروسانت ویقین بدان که روزی باران انا فتحنا بر خاک تشنه تو خواهد بارید و تو روزی مصداق کامل نصر من الله و فتح قریب خواهی شد. و ما آن روز جتده ای متصل به قدس را با شقایق های سرخ که نشان داغ دل ماست، زینت خواهیم کرد و خواهیم آمد تا دستی بر غنچه های نشکفته پرپر بکشیم و رقابتشان را با پرواز کبوتر ها به تماشا بنشینیم.
خواهیم امد تا موی دخترکان معصوم را که در زیر اوار گلوله ها سپید گشته است با تازیانه ای که بر چهره معصومانه کودکی فرود امده مرهم نهیم. خواهیم آمد تا زلف پریشان نو عروسان را نظاره کنیم ورقابتشان را با پرپر شدن لاله و شقایق به تماشا بنشینیم. خواهیم آمد به دیار ده ها سال زجر وحرمان و درد که بر مردمانت رفته است با تمام وجود مرثیه بخوانیم.
آری ای قدس! ای قبله اول ما! یقین بدان که دبا یاری خدا باز هم روزی خانه ات خانه امن ایمان خواهد شد و آسمان شهرت باز هم مامن هزارن ستاره خواهد بود وتو آن روز شیوا ترین غزل شادی را بر بلندای قدس خواهی سرود.پس به امید آن بهار سبز این انتظار سرخ را به نظاره می نشینیم. اشرف ذاکری
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نشریه الکترونیکی آیت در 1380/11/30 ساعت 07:03:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |