نشریه الکترونیکی آیت
اجتماعی - فرهنگی - سیاسی
اجتماعی - فرهنگی - سیاسی
ناداماد
مادر شهید از دامادش شکایت داشت؛ سالها بود که دخترش را طلاق نمیداد و پشت در دادگاه گرفتار بودند؛ دخترش در همان دوران عقد متوجه بعضی از مشکلات داماد شده بود و حدود هشت سال همین طور بلاتکلیف مانده بود.
داماد هم لج کرده بود و میگفت: طلاقت نمیدهم؛ آنقدر بمان تا موهایت مثل دندانهایت سفید شود.
وقتی جریان را گفتند، میدانستم این مشکل با مشاوره حلشدنی نیست؛ به مادر شهید پیشنهاد دادم به شهدای گمنام متوسل شو تا مشکل حل شود.
بعد از مدتی مادر شهید آمد و گفت: همانطور که گفتید به شهدای گمنام متوسل شدم؛ شب خواب دیدم یک نفر آمد و در خواب به من گفت: به نیت شهدای گمنام احسان بده.
صبح خانمها را خبر کردم که به مسجد بیایید؛ میخواهم برای شهدا نذری بدهم. بعد از اینکه نذرم را ادا کردم. از دادگاه تماس گرفتند و گفتند: بیایید تا طلاق را بنویسیم. معلوم شد که شهید گمنام وکالت را اعمال کرده است. داماد خودش بعد از هشت سال تقاضای طلاق کرد!
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط نشریه الکترونیکی آیت در 1404/02/07 ساعت 12:59:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |