http://e-ayat.kowsarblog.ir/media/blogs/e-ayat/photo_2016-06-03_05-50-45-1.jpg?mtime=1464974071

انتظار

انتظار اوج نگاه، شور و شعف است.

انتظار از جنس عرفان، علاقه و عاطفه است.

آری برای او بودن و بهر دیدار او زیستن اوج انتظار است.

آیا انتظار تنهابه منتظر بودن اکتفا می شود؟

خیر،بلکه انتظار به صلاحیت دل ها و امید ها ،ذکر، نیایش ها و تلاش ها و یک شاخه طوبی در بعد حقایق جا دادن می باشد.


شروع هر کاری مقدمه ای دارد و این مقدمه چینی با آمادگی کامل باید باشد.


در وادی عشق به منتظران نوید امید دادی، خدایا به شوق نفس هایشان وعده دیدار دادی.


خدایا!الهی رشته تسبیحم گسسته و میثاقم شکسته و راهم بسته و جانم خسته و چون ایوب در انتظار نشسته ام به امید یوم الفرج به دنبال گمشده ای از طایفه بنی هاشم،کوچهه دل ها را به عشق مزین کرده ام، تا حضور واقعی را نظاره گر دل های تشنه عدالتمان کنیم.

ریزش اشگ ها،آرامش جان ها شده اند، نفسها دیگر نای نالیدن ندارند، امید به سرحد عشق رسیده است عشق را به عینش که عبادت است و به شینش که شهادت و قافش قیامت است خواهانیم.


بیا که که ما را از جنس عشق به ظهورت احیا نما.مهدی فاطمه، نوگل زهرا،بیا که دیگر بی تو جنبش خونها را در رگها نمی یابم، دیگر صفا و گرمی فصل ها کمرنگ شده اند و بوی عطر گل ریحان در فضای عمرم خزان شده است.
مهدی فاطمه، همه آن حرفها بهانه بود بهر عرض سلام از نگارخانه امید ها به امیدی که جواب سلام ما را بدهی و دیوانه وار به شب بو ها خواهم گفت باز باشند، به زمان خواهم گفت باز ایستد که سلام آن منجی عالم در دنیای هستی متجلی شود.
بیا سوز آه ها به تقسیم ثانیه ها آمده اند.به پنج شاخه سه بند حقیقت به تمنا و خواهش آمده اند. وتقویم ها به امید روزی به نگارش آمده اند.
مهدی فاطمه ،ما همچون قایقی شکسته در غرقابی هستیم و غرقه را جز دعا چیز یا تلاشی نرهاند. دستها خالی، امیدها مملو از انتظار در ساحل نجات سکنی گزیده اند.
مهدی جان به سکوت و تمنا امده ایم ، به شفاعت و به خواهش آمده ایم. ما خواهان انیم کهشما خواهاننش هستی. دیگر مجال زندگی نیستو.مگر به امید لقای تو این جاذبه امید را درشاخسار وجودمان به دیدار شما ریشه دوانیده ایم و کانالهای حقیقت یکی پس از دیگری را سیر می کردیم و زمانه گذشتند، پیران رخت بر بستند و جوانان کمر خم کردند، بیا که دیگرمیزبانان در انتظارند.


یابن الحسن به امید امدن و گرفتن انتقام آن مادر سیلی خورده ات و شماتتهایی که طائفه ات شنیدن و خون شهدای ریخته شده ات را بگیریم.
به قالب جهان رده ام وصف غبار
بنشینم، ببینم تیره وتار
زمیان دهم به تعابیرش عبری
تا کنم وصف و نیایش به هدفی
به مراد،کس کسان نرسیدند زمیانی
مگر آن که کوشید به امید فرجی
حکیمه دشتبان
قطره اشکم نمی بارد
اشک چشمم می چکد آقا بیا
حلقه قلبم شده زندان بیا
ای تو یاد مونس جانان بیا
روح من در جستجوی بوی توست
چشم من شرمنده آن روی توست
ای عزیز جان من آقا بیا
ای دل دلداده بینا بیا
چون بیاییعشق پیدا می شود
جان من در شور و شیدا می شود
چون بیایی گل شکوفا می شود
شهر ما یک شهر زیبا می شود
تو بیا تا ما شویم سرباز تو
در رکابت من شوم همراز تو
عدل آیاتی است از آیات تو
عشق میزانی است در مرات تو
ای امید چشم گریانم بیا
ای عزیزحی سبحانم بیا
چون بیایی جان همه بیداری است
دل به نورت عاشق هشیاری است
تو بیا این عشق را تقسیم کن
بر نگاه عاشقان تقدیم کن
ای امید چشم طوفانم بیا
ای عزیز مصر گریانم بیا
در میان پیچهای کوچه ها
یک نفر دنبال توست مهدی بیا
منتظر در راه تو بنشسته ایم
زار و بیماریم اینجا خسته ایم
ای پریسا گریهات از بهر چیست؟
این دل شیدای تو دنبال کیست؟

آتش حسد

 

حسد هر دو قربانی آماده کرده بودند. ولی قربانی هابیل پذیرفته شد. قابیل رنگ چهره اش تغییر کرد و بر افروخته شد در حالیکه صدایش از شدت خشم می لرزید گفت: به خدا سوگند تو را خواهم کشت.

هابیل گفت: اگر عمل تو پذیرفته نشده است من گناهی ندارم و برای تو مشکلی لیجاد نکرده ام که قصد جان مرا کرده ای ؛مشکل تو از درون جان توست،تو عملت ناخالص بوده و با تقوا آمیخته نشده ، به همین جهت مقبول درگاه خداوند نگردیده است . او پاک است و جز پاک نمی پذیرد! سرانجام آتش کینه و حسد در دل او چنان شعله ور شد که پیوند های برادری را نابود کرد،خون چشمان قابیل را گرفت و آنگونه که قرآن می فرماید :نفس سرکش او ،وی را مصمم به کشتن برادرکرد و او را کشت واز زیانکاران شد!

یکی از رذایل اخلاقی که در طول تاریخ بشر آثار بسیار منفی فردی و اجتماعی داشته است، مسئله حسد است.حسد به معنی ناراحت شدن از نعمت هایی که خداوند نصیب دیگران کرده و آرزوی زوال آنها و حتی تلاش و کوشش در این راه. حسد فضای روح آدمی را تیره و تار و فضای زندگی را ظلمانی و محیط جامعه را ناامن می کند.

اشخاص حسود نه در دنیا آرامش دارند نه در آخرت آسایش دارند، چون تمام تلاش شان این است که نعمت را از محسود بگیرند؛ بنابراین به انواع جنایات الوده می شوند. دروغ می گویند، غیبت می کنند، دست به انواع ظلم وستم می زنند و حتی در حالات شدید بحرانی از قتل وخون ریزی ابایی ندارند. در واقع می توان گفت :حسد یکی از ریشه های اصلی تمام بدی هاست و از دام های بسیار خطرناک شیطان است، همان دامی که در نخستین روز های آفرینش بشر کار خود را کرد و فرزند آدم “قابیل"را به کام خود فروکشید و دستش به خون برادرش “هابیل” آلوده کرد. به همین دلیل در روایات اسلامی، “حسود” در واقع متعرض به حکمت الهی است و به همین دلیل نوعی کفر و شرک خفی محسوب می شود.

نقطه مقابل حسد"خیر خواهی “است و آن این است که انسان از نعمت هایی که نصیب دیگری می شود لذت ببرد و در راه حفظ آن بکوشد و سعادت خود را در سعادت دیگران بداند و منافع دیگران را با منافع خود به یک چشم بنگرد. در روایات نکوهش شدیدی از حسد شده به گونه ای که در باره کمتر صفتی از صفات رذیله چنین نکوهشی دیده می شود. در حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله می خوانیم الحسد یاکل الحسنات کما تاکل النار الحطب، حسد حسنات را می خورد همان گونه که آتش هیزم را می خورد. تعبیر حدیث به خوبی نشان می دهد که آتش حسد می تواند تمام خرمن سعادت انسان و حسنات او را بسوزاند و زحمات یک عمر او را بر باد دهد به گونه ای که دست خالی از دنیا برود. اخلاق در قرآن ، مکارم