انتظار

انتظار اوج نگاه، شور و شعف است.

انتظار از جنس عرفان، علاقه و عاطفه است.

آری برای او بودن و بهر دیدار او زیستن اوج انتظار است.

آیا انتظار تنهابه منتظر بودن اکتفا می شود؟

خیر،بلکه انتظار به صلاحیت دل ها و امید ها ،ذکر، نیایش ها و تلاش ها و یک شاخه طوبی در بعد حقایق جا دادن می باشد.


شروع هر کاری مقدمه ای دارد و این مقدمه چینی با آمادگی کامل باید باشد.


در وادی عشق به منتظران نوید امید دادی، خدایا به شوق نفس هایشان وعده دیدار دادی.


خدایا!الهی رشته تسبیحم گسسته و میثاقم شکسته و راهم بسته و جانم خسته و چون ایوب در انتظار نشسته ام به امید یوم الفرج به دنبال گمشده ای از طایفه بنی هاشم،کوچهه دل ها را به عشق مزین کرده ام، تا حضور واقعی را نظاره گر دل های تشنه عدالتمان کنیم.

ریزش اشگ ها،آرامش جان ها شده اند، نفسها دیگر نای نالیدن ندارند، امید به سرحد عشق رسیده است عشق را به عینش که عبادت است و به شینش که شهادت و قافش قیامت است خواهانیم.


بیا که که ما را از جنس عشق به ظهورت احیا نما.مهدی فاطمه، نوگل زهرا،بیا که دیگر بی تو جنبش خونها را در رگها نمی یابم، دیگر صفا و گرمی فصل ها کمرنگ شده اند و بوی عطر گل ریحان در فضای عمرم خزان شده است.
مهدی فاطمه، همه آن حرفها بهانه بود بهر عرض سلام از نگارخانه امید ها به امیدی که جواب سلام ما را بدهی و دیوانه وار به شب بو ها خواهم گفت باز باشند، به زمان خواهم گفت باز ایستد که سلام آن منجی عالم در دنیای هستی متجلی شود.
بیا سوز آه ها به تقسیم ثانیه ها آمده اند.به پنج شاخه سه بند حقیقت به تمنا و خواهش آمده اند. وتقویم ها به امید روزی به نگارش آمده اند.
مهدی فاطمه ،ما همچون قایقی شکسته در غرقابی هستیم و غرقه را جز دعا چیز یا تلاشی نرهاند. دستها خالی، امیدها مملو از انتظار در ساحل نجات سکنی گزیده اند.
مهدی جان به سکوت و تمنا امده ایم ، به شفاعت و به خواهش آمده ایم. ما خواهان انیم کهشما خواهاننش هستی. دیگر مجال زندگی نیستو.مگر به امید لقای تو این جاذبه امید را درشاخسار وجودمان به دیدار شما ریشه دوانیده ایم و کانالهای حقیقت یکی پس از دیگری را سیر می کردیم و زمانه گذشتند، پیران رخت بر بستند و جوانان کمر خم کردند، بیا که دیگرمیزبانان در انتظارند.


یابن الحسن به امید امدن و گرفتن انتقام آن مادر سیلی خورده ات و شماتتهایی که طائفه ات شنیدن و خون شهدای ریخته شده ات را بگیریم.
به قالب جهان رده ام وصف غبار
بنشینم، ببینم تیره وتار
زمیان دهم به تعابیرش عبری
تا کنم وصف و نیایش به هدفی
به مراد،کس کسان نرسیدند زمیانی
مگر آن که کوشید به امید فرجی
حکیمه دشتبان
قطره اشکم نمی بارد
اشک چشمم می چکد آقا بیا
حلقه قلبم شده زندان بیا
ای تو یاد مونس جانان بیا
روح من در جستجوی بوی توست
چشم من شرمنده آن روی توست
ای عزیز جان من آقا بیا
ای دل دلداده بینا بیا
چون بیاییعشق پیدا می شود
جان من در شور و شیدا می شود
چون بیایی گل شکوفا می شود
شهر ما یک شهر زیبا می شود
تو بیا تا ما شویم سرباز تو
در رکابت من شوم همراز تو
عدل آیاتی است از آیات تو
عشق میزانی است در مرات تو
ای امید چشم گریانم بیا
ای عزیزحی سبحانم بیا
چون بیایی جان همه بیداری است
دل به نورت عاشق هشیاری است
تو بیا این عشق را تقسیم کن
بر نگاه عاشقان تقدیم کن
ای امید چشم طوفانم بیا
ای عزیز مصر گریانم بیا
در میان پیچهای کوچه ها
یک نفر دنبال توست مهدی بیا
منتظر در راه تو بنشسته ایم
زار و بیماریم اینجا خسته ایم
ای پریسا گریهات از بهر چیست؟
این دل شیدای تو دنبال کیست؟

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.