نشریه الکترونیکی آیت
اجتماعی - فرهنگی - سیاسی
اجتماعی - فرهنگی - سیاسی
شنبه 00/06/13
خیلی عجیب است، وقتی کاسه از آش داغتر میشود! ضرب المثلها از واقعیتهای گذشته در میان مردم سخن میگوید. باید از ضرب المثل عبرت گرفت. چون در میان عوام مردم زبانزد است. همه از کوچک و بزرگ، بی سواد و باسواد، برایش مصداق میآورند.
مثل موضوع کرونا که باعث حرف و نقل های زیادی شده است. هرکسی در بازار کرونا پزشک و متخصص و مجتهد شده است! به ایده پردازی مشغولند.
گروهی از طب اسلامی و سنتی دم میزنند و تنها راه چاره را استفاده از داروهای سنتی میدادنند. ادعا دارند که تا کنون از اطبای سنتی کسی فوت نکرده است! بر ضد واکسن و ماسک دلیل می آورند! از سوی دیگر از طرفداران همین طب امار اطبای فوتی را منتشر می کنند.
متاسفانه گروهی از طلاب که اندکی از اصول فقه مایه دارند، برکرسی فقاهت مدعی قطع و یقین هستند. با خواندن کتاب فریب قرن به قطع رسیده اند ! واکسن را فریب میدانند.کارشان به جایی رسیده است، نظر خود را از امام جامعه برتر می دانند!
از همه تاسف بارتر، ملایی بالای منبر، تست کرونا را دروغی بزرگ میشمارد؛ با این آزمایش که از پرتقال و بز و ماهی تست گرفتیم همه مثبت بود!
آن گروه دیگر مدعی است چون زمان قبل از ظهور است، این بیماری از نشانه های ظهور و مرگ سفید است که دوسوم مردم میمیرند.چرا باید واکسن بزنیم، جلوی ظهور را بگیریم!
حالا خودمان دشمن خودمان، هستیم یا از بیرون نفوذ داریم الله اعلم.
ولی نتیجه صفر به یک به سود دشمن است!
با این سخنان بیربط، و هوچیگری،چندین ضرر میزنیم!
اول: لطمه به جایگاه امام جامعه و بیتاثیر کردن سخنان ایشان است دوم: ضربه بی اعتبار کردن طب سنتی که مورد توجه امام جامعه است. سوم : از بین بردن زحمات دانشمندان جوان که در این راه شهید فخری زاده را قربانی دادیم و تیمش شبانه روز برای تولید و کشف تست زحمت کشیدن تا هم رتبه علمی ایران را در جهان بالا ببرند هم از جهت اقتصادی تولید ثروت کنند.
چهار: با منبرهای مجازی بنام روحانیت، بیسوادی این قشر را در چشم مردم به نمایش بگذارند!
این نتیجه کاسه از آش داغتر این جماعت است. که خود را اصول فقهی و به قطع علمی رسیده میداند .آن دیگری خود را دانا به طب سنتی، میداند و تمام دانستههای علمی را زیر سوال میبرد.
کاملا مشخص است که تحت تاثیر کتاب فریب قرن قرار گرفته است.
کتاب فریب قرن، خیلی زیرکانه از قانون مجاورت استفاده کرده است. در جای جای کتاب از واژههای مرجعیت، خطای شناختی مرجعیت، مشروعیت مرجعیت، مرجعیت جهانی بهره برده و بصورت غیر مستقیم به خواننده القا میکند که در موضوع کرونا نباید به دستور امام جامعه مبنی بر زدن واکسن عمل کرد.
دوشنبه 00/05/25
باشنیدنناممهمترینگنجینهافغانی# فاطمیون، مدافعان حرم#لیتیوم،#زمرد،#طلا و #مس #اورانیم #مرمر# لاجورد #یاقوت # تلک که ب اآن پودر بچه جانسون را تولید می کند. توسط داعش به آمریکا صادر میشودکدام کشور به عنوان دارنده بزرگترین ذخایر به ذهنتان خطور می کند؟
فاطمیون |
با شنیدن نا امنی، جنگ، ترس، #خشخاش، بدبختی، #طالبان، #القاعده، مهاجرت و کلماتی از این دست، کدام کشور به ذهن شما خطور میکند؟!
شاید جالب باشد که بدانید بزرگترین معدن لتیوم جهان در #افغانستان است! لتیوم همان ماده اصلی ساخت وسایل برقی است که از باطری ساده گوشی های هوشمند، رایانهها، خودروهای برقی تا دیگر وسایل برقی پیش رفته بدان نیاز دارند.
دومین معدن #زمرد جهان هم در افغانستان است. معادن بزرگ طلا و مس هم همینطور. معادن سنگهای قیمتی دیگر مانند یاقوت و عقیق و… هم در افغانستان به وفور یافت می شود.
در 20 سال اخیر که آمریکا وارد افغانستان شد، به نام مبارزه با #تروریسم به کامش رسید!
هم معادن این کشور را چاپید، هم به اسم تجهیز دولت افغانستان کلی اسلحه و مهمات خودش را چند برابر قیمت به آن ها فروخت! با ایجادتفرقه بین مردم افغان آنها را به جان هم انداخت و خلاصه در پس این جنگ افروزی ، قراردادهای تجاری پرسودی بست.همان ترفند قدیمی تفرقه بینداز وحکومت کن!
این هم ازوضع ارتش افغانستان که توسط آمریکا تجهیز شده بود، بدون کوچکترین مقاومتی تسلیم طالبان شد!
پ ن#رهبری عزیز همیشه سفارش می کنندبه همه خصوصا جوان ها#تاریخ روخوب بخوانید مخصوصا تاریخ دویست سال اخیر کشورمان را.
پ ن
در سریال #گاندو، #شارلوت گفت ما# انگلیسی ها نگذاشتیم و نباید بگداریم مردم ایران تاریخ صد سال اخیر ایران رو بخوانند!
پروانه رامیان
شنبه 00/05/23
باسمه تعالی
نمک خوردی نمکدان نشکن
ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک حق نگه دار که من میروم الله معک
در زمان قدیم، قوانین خاصی دربارهی جوانمردی وجود داشت و به خصوص، احترام و پایبندی عیاران نسبت به قوانین جوانمردانه بیش تر بود. عیاران کسانی بودند که خودشان را مدافع حقوق مردم ضعیف میدانستند و از ثروتمندان میدزدیدند و به فقرا میدادند. یکی از مشهورترین ماجراهای نمکگیر شدن، مربوط به یعقوب لیث صفاری است که از عیاران معروفی است که به حکومت رسید و در مقابله با خلفای ظالم عباسی، سلسلهی صفاریان را تأسیس کرد.
در ابتدا؛ یعقوب که تحمل رنج و بدبختی مردم را نداشت، تصمیم گرفت که همراه برادران و دوستانش یک گروه عیاری تشکیل دهد. و با دزدیدن از ثروتمندان و بخشیدن به فقرازرنج روحی خود بکاهد. شبی که به خزانه شاه وارد شد و اتفاقی سنگ سفیدی را به گمان جواهر به زبان زد که نمک بود همانجا جواهرات را رها کرد. شاه با اعلام این خبر که هرکسی شب به خزانه وارد شده ولی چیزی نزدیده است امان میدهم بیاید و علت را بگوید. وقتی علت را از یعقوب پرسید از مردانگی او خوشش آمد او را فرمانده لشکرش کرد و یعقوب از آن جایگاه به قدرت رسید و سلسه صفاری را تشکیل داد .
نمک به علت خواص ضد فسادی که داشته، در نزد اقوام ایرانی جایگاه محترمی داشته است. خصوصا که در احادیث و روایات هم برای درمان بسیاری از دردها معرفی شده است.
امام باقر (ع) در روایتی میفرمایند:نمک شفای هفتاد بیماری است و اگر مردم خواص نمک را میدانستند برای درمان مریضیها فقط از آن استفاده میکردند. شاید تا به حال از فواید نمک کمتر شنیدهاید. نمک، نه تنها برای زندگی، بلکه برای سلامتی بسیار ضروری است.در طب اسلامی هم به درمان بودن نمک سفارش شده است. در کتاب عیون اخبار الرضا از عبدالله بن عبدالرحمان معروف به صفوانی روایت شده است: که امام رضا علیه السلام برای درمان زخم زبان، مرحم زیره و آویشن و نمک توصیه فرموده است.
حرمت و جایگاه نمک تا جایی پیش رفته بود که کسانی که به حرمت نمک خوردن خیانت به اموال و ناموس صاحب نمک نمیکردند. در داستان نمک حکایتها و ضربالمثلهای فراوانی نوشتهاند.شاید ضربالمثل نمک خوردن و نمکگیر شدن از این حدیث نشات گرفته باشد. مَنْ لَمْ يَشْكُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل امام رضا (ع) فرمود: هر كه سپاس مردم نعمت دهنده را نگويد، سپاس خداي بزرگ را نگفته است.
شنبه 00/05/16
#داستانک
پازل گمشده عشق
هنگامی که ازدواج کردند، جواد عاشق فرشته بود.هر کاری که از دستش بر میآمد برای راحتی فرشته میکرد. از خرید جهیزیه گرفته تا مهریه همه را بدون اطلاع خانواده اش پیشکش پدر فرشته کرد.
فرشته تازه به خانه بخت رفته بود که هنگام عبور از خیابان تصادف کرد، لگنش شکست چندین ماه توی گچ بود. جواد طاقت دوری فرشته را نداشت، اجازه نداد برای استراحت خانه پدرش برود.برایش کارگر گرفت تاکارهایش را انجام دهد. فرشته تازه خوب شده بود که یک شب ساواکی های شاه ریختند توی خانه و شوهرش را بردند.
فرشته بی پناه شده بود، نه مادرشوهرش او را راه میداد نه پدر خودش!
_اگر می خواهی توی خانه راهت بدهم، باید طلاق بگیری، معلوم نیست شوهرت از زندان شاه جان سالم بدر ببرد، تو 12 سال صبر کنی تا محکومیت او تمام شود، آیا زنده بماند یا نه؛ تو تا آن زمان پیر میشوی!
یکی از همسایهها وقتی دید پدرش اورا با اثاثیه از خانه بیرون کرده است، او را پناه داد و در خانه آنها زندگی میکرد، مادرش هر روز مخفیانه لقمهای برایش میاورد . در مدت دوسال هر هفته برای ملاقات شوهرش به اوین می رفت. بعد از دوسال، شریف امامی نخست وزیر برای کاهش اعتراضات مردمی تعداد زیادی از زندانیان سیاسی را آزاد کرد.
ساعت 12 شب بود که همسرش آمد دنبالش و او را برد تا زندگی تازهای را شروع کنند.
سالها گذشت و فرشته هر دو سال یک بچه برایش بدنیا میآورد. پنج تا دختر و سه تا پسر. مثل لیلی و مجنون عاشقانه زندگی میکردند!
پائیز زندگی فرشته شروع شد. جواد حرارت گذشته را نداشت، بهانه های بنی اسرائیلی می گرفت. فرشته نمی دانست چرا عاشقانه های جواد بی رنگ شده است! مرد فداکار زندگیش دیگر بی قرار او نیست!
تا اینکه دیگر جواد به خانه نیامد! فرشته با هشت تا دختر و پسر که هر کدام تحصیلات دانشگاهی داشتند، با خود خوری روزگار می گذراند؛ راضی به همین وضع بود. پسرش حمید آمد .
- مامان بابا اصرار دارد که از خانه بیرون برویم!
- چرا؟ برای چی؟ کجا؟
- -نمی دانم چند وقتی هست که اصرار دارد ولی من به شما نگفتم!
فرشته هیچ اعتراضی نکرد، ولی شوهرش او را بدون هیچ مهریهای با هشت فرزند از خانه بیرون کرد.وقتی مهریه خواست شوهرش گفت: مهریهات را روز عقد پدرت گرفت!
فرشته با هشت تا فرزند خانه را خالی کرد و به شهر دیگری که برایش خانه اجاره کرده بود، کوچ کرد. کوچی غمبار با کوله باری از خاطرات روز های خوش گذشته، حیران و سرگردان!
بعد از یک سال مدت اجاره تمام شد، دیگر خانه اجاره ای تمدید نکرد.
بچه ها نتوانستند مخارج زندگی را تامین کنند برگشتند به خانه پدری!
برای مادرشان خبر آوردند که بابا با زنی که از همسر معتادش طلاق گرفته بود با فرزندش در خانه پدر زندگی می کند.
فرشته که افسردگی را تجربه می کرد؛زیر لب زمزمه می کرد، پازل گمشده عشق من کجاست؟
پ ن
وقتی جامعه دچار آلودگی فرهنگی بشود، زنان بی پناه تلهای می شوند تا زندگی ها را به تاراج ببرند!