نشریه الکترونیکی آیت اجتماعی فرهنگی سیاسی

شوهر می‌خواهم

کرامات شهید

 

 

بخت گشایی شهدای گمنام
وقتی بین مزار شهدای گمنام می‌گردی نامی از شهید و چهره‌اش به یادت نمی‌آید. بعد یک شک تمام وجودت را پرمی‌کند .تو چه‌قدر غریبی! تو کی هستی؟ چه کسی می‌داند؟ چه کسی می‌فهمد؟ اصلاً کسی باور می‌کند؟ و اصلاً کسی از شهید گمنامی حاجت گرفته است و یا مشکل او حل شده؟

مقام شهدا در بیان امام خامنه‌ای
امام خامنه‌ای شهادت را بالاترین پاداش و مزد جهاد فی سبیل‌الله میداند.شهادت از مفاهیمی است که فقط در ادیان معنا دارد. همیشه ارزش دارد.فداکاری در راه خدا همیشه بزرگوار ارجمند است.شهدا مشعل دار پیروزی، ازادی و استقلال ملت‌ها هستند. شهادت مرگ انسان‌های زیرک هوشیار است که نمی‌گذارند جانشان هدر برود.

 باید یاد حقیقت و خاطره‌ شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن، زنده نگه داشت. اگر خدای متعال، این دعا را از کسی قبول کند که مرگ او را در شهادت قرار دهد، بزرگترین امتیاز را به یک انسان داده است.

 مزارشهید

الف_شناسنامه قرآنی شهدا
برای شناخت شهدا شناسنامه قرآنی آن‌ها را بایدخواند: (وَ لاتَحْسَبَنَّ الذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ أمْواتاً بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ)؛ «هرگز کسانی را که در را خدا کشته شده‌اند، مرده مپندارید؛ بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند»: (آل عمران: 169)؛

 (و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل‌الله اموت بل احیاء ولکن لا تشعرون) (بقره، آیه 154:)

«کسی را که در راه خدا کشته شد، مرده نپندارید، بلکه او زنده جاوید است، ولی شما این حقیقت را نخواهید یافت.»

در آیات بالا 3 تذکر بسیار مهم درباره شهدا به انسان‌های دیگر شده است:

1- در پندار و گفتار در مورد شهدا نباید لفظ (مرگ) را بکار برد.

2 -حیات شهدا بعد از شهادت برای همیشه جاودان است.

3 - شما توان درک زندگی شهدا را نخواهید داشت.

برخی از مردم تصور می‌کردند که کسانی که در راه خدا جهاد می‌کنند و به شهادت می‌رسیدند، از بین ‌رفته‌اند، به همین جهت قرآن کریم برای زدودن چنین تصوری می‌فرماید: کسانی که در راه خدا کشته می‌شوند، زنده‌اند، و نزد پروردگار خویش از روزی بهره مند می‌شوند. 

در حقیقت این آیات جایگاه شهید را نشان می‌دهد، تا جایی که بشر نمی‌تواند مقام رفیع شهید را درک کند

ب-هویت روایی شهدا

1- امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل فرمودند: «سه طایفه شفاعت می‌کنند و شفاعتشان پذیرفته می‌شود: پیغمبران، علماء و شهدا.» (جامع الحادیث الشیعه، ج 3، ص 16)

 

2- رسول‌ خدا (ص) می‌فرمایند: «کسی که از خانه خود به قصد نگهبانی مرزها و یا برای جنگ و جهاد در راه خدا بیرون آید، در هر قدمی که بر می‌‌دارد، هفتصد هزار حسنه داده می‌شود و هفتصدهزار گناه از وی بخشیده می‌شود، او در ضمان و بر عهده خدا خواهد بود به هر نحوی که بمیرد، چه با اجلش بمیرد و یا اینکه شهید شود و چنانچه برگردد، بخشوده شده و پاک گشته و دعایش در پیشگاه خدا مستجاب خواهد بود.

 

3- رسول‌ خدا (ص) فرمود: مافوق هر نیکی، نیکی بیشتر و هنری وجود دارد، آنجا که مردی که در راه خدا کشته می‌شود، بالاتر از آن نیک نیست.

باید از توانایی‌های فرامادی شهدا بهرمند شد. شهدا از بعد از شهادت قوی تر هستند.بنابراین باید با شهدا دوست شد. دوستی با این افراد پاک می‌تواند باعث نجات شود. کسانی که جان مالشان در راه خداوند برای حفظ دین ایثار کردند. اگر این شهدا از جهت فیزیکی زنده بودند، می‌توانستند در جامعه کارهای مفیدی انجام دهند.

 ابتدا باید با شهدا دوست شد. حالا که با آیات و احادیث به یقین رسیدید که شهدا زنده هستند. باید با آنها دوست شد. خصوصا شهید گمنام که حتی از نامش هم در دنیای مادی استفاده نکرده است. عکسی را به دیوار ندارد. خانواده‌اش قبری برای او ندارد تا سرمزارش برود و برایش اشک بریزد.

خیلی عجیب است که عده‌ای برای حل مشکلاتشان حاضرند با صرف هزینه‌های کلان سراغ رمال‌ها و جادو جنبل و اجنه بروند. یا گرفتار انرژِی درمانی، عرفان‌های کاذب بشوند؛ اما حاضر نیستند با شهدا آشتی کنند!

 شهیدان زنده هستند

دوستی با شهدای گمنام
·    یادکردن ازشهدا .

·    خواندن فاتحه و فرستادن صلوات برای شادی روحش شهدا.

·    رفتن سر مزار شهدا.

شهدا را چگونه بشناسیم
نقاط قوت شهدا را می‌توان با خواندن وصیت نامه‌هایشان فهمید.

·    نماز اول وقت

·    پیروی از ولایت فقیه

·    دوست داشتن مردم

·    ترجیح دادن دیگران بر خودشان

·    رعایت حق الناس

·    رعایت حال ناموس دیگران

·    چشم پوشی از نگاه به نامحرم

باید ملزم به ویژگی‌های شهدا بود . تا هم خانواده شهدا شد. آنگاه است که خودشان میایند سراغتان.بدون هیچ منتی.

از طرفی آنقدر عرضه و لیاقت در همه وجود ندارد، که مستقیم با ائمه در ارتباط باشند.لذا باید به وسیله صالحان درخواست داد. شهدا را واسطه کرد.

 

بخت گشایی شهدای گمنام
·    گشایش بخت

سنش زیاد شده بود. هر خواستگاری میامد می‌گفت:«با نمازم کاری نداشته باش.» بعد از مدت‌ها استادش او را دید.گفت:

_« چرا هنوز مجردی؟ پس کی می‌خواهی عروس بشی!؟

-« به شوخی گفت: «تو داماد بفرست، من رضایت می‌دم؛ چیز زیادی نمی‌خوام؛ اهل نماز و روزه باشه و حلال و حرام خدا را رعایت کنه»

_« فردا برو مزار شهدای گمنام و بگو: با‌غیرتا، شما برای حفظ ناموس کشور رفتید و شهید شدید؛ منم یکی از ناموس‌های شما هسم؛ همسر مؤمن می‌خوام؛ سوره یس هم به روح مادرهایشان هدیه کن.»

نه تنها برای خودش که برای دخترهای مجرد خانواده دعا کرد. و به آن‌ها هم توسل به شهدای گمنام را آدرس داد.چندی بعد کارت عروسی‌اش را فرستاد و گفت:

_ «چیزی رو که می‌خوام بگم، باور کردنی نیست! در این سه ماه سی نفر از دخترهای فامیل ازدواج کردند!»

·    .گشایش بخت و فرزند دار شدن

برای مشاوره رفته بود. گفت: « این روزها خیلی ناراحتم؛ سنم از سی سال گذشته؛ اصلاً انگار کسی بختم را بسته؛ خواستگارها تا جلوی خانه می‌آن؛ اما بعد بی‌هیچ دلیلی منصرف می‌شن! »

_«به ختم و ذکری هم متوسل شدی؟»

_«به خدا خیلی ختم گرفتم؛ ولی ناامید شدم و دیگر ختم نمی‌گیرم.»

_ « از کرامات شهدای گمنام برایش گفته شد. شهدا برای مادرانشان حرمت خاصی قائل هستند. برو مزار شهدای گمنام و بگو سوره یاسین می‌خونم و شما را به جان مادرانتان قسم میدم؛ شما برای ناموس مملکت رفتید و شهید شدید؛ من هم ناموس شما هستم؛ همسری مانند خودتان به من معرفی کنید.»

طولی نکشید که خبر خواستگار جدیدش را داد.

با توجه به این‌که سن بالایی داشت. به او گفت:

_« زود بچه دار شو »

_« راستش همسرم بچه‌دار نمی‌شه»

_« چرا منتظری؟ برو مزار شهدای گمنام و بگو: باغیرت‌ها شماها رفتید و حالا وظیفه ما پر کردن جای خالی شماست.واسطه بشید تا خداوند به من فرزندی بده؛ سوره یاسین را هم به مادرهایشان هدیه کن. »

کمی بعد خبر بارداری‌اش را داد و خدا به او فرزند عطاکرد.

 

زنان زندانی با آرزوی حجاب

زنان باکو در آرزوی حجاب

 

برای بررسی وضع زندگی بانوان شیعه دیروز، امروز و فردا؛ نیازمند آشنایی با حوادثی است که در دو قرن پیش بوجود آمده است. باید سیری تاریخی در گذر زمان داشت تا وضعیت این بانوان مظلوم را کمی احساس کرد. از حوادثی که بر سر بانوان این خطه آمده اطلاع داشته باشیم تا بتوانیم برای حل مشکلات دینی آن‌ها کاری انجام دهیم. بعد از دویست سال که در محاصره دشمن متجاوز قرارگرفته‌اند، هنوز از سبک زندگی و وضع روحی و اجتماعی آن‌ها؛ غصه‌ها و دغدغه‌هایشان خبر نداریم.

هرچه جستجو کردم در خصوص زنان جمهوری آذربایجان تحقیقی را نیافتم، تا جائیکه گمان کردم که زنی در آذربایجان زندگی نمی‌کند. فقط در “خاطرات علی اکرام علی‌اف” چند نکته را دیدم. و در “کتاب تقابل دین و سیاست در آذربایجان” بخشی را در موضوع حجاب و اعتراض زنان نوشته شده است و در کتاب “شیعیان آذربایجان “نوشته آقای ولی جباری بخشی از یک فصل را به زنان اختصاص داده است. منبعی برای تحقیق نیافتم. بنابراین روش تحقیق را براساس پرس‌وجو و مشاهداتم انتخاب کردم. با استناد به سفرهایی که در گذشته به جمهوری آذربایجان داشتم لذا برای پاسخ‌گیری با زنان آذری در مسیر اربعین و مصاحبه با طلاب آذری، خانم آذری که در ایران سکونت دارد، اطلاعاتی دریافت کردم . این دغدغه از زمانی که به جمهوری نخجوان سفر کردم، ذهن مرا درگیر کرد.با دیدن بانوان شیعه که هر روز از پل چوبی جلفا عبور می‌کنند و برای خرید ارزاق روزانه و برای درمان به مطب دکترهای ایران می‌آیند؛ دغدغه‌ام بیشتر شد؛ تا در احوال بانوان شیعه محصور در دست دشمن غاصب هرچند اندک تحقیقی داشته باشم.

بانوان شیعه آذربایجان

 بانوان شیعه

سابقه تشیع در ایران اشغالی
شیعیان ایران اشغالی (کشور جمهوری آذربایجان) که از اول سرایران قرارگرفته، سرِسبز و زبانی سرخ داشته است.مردان و زنان نام‌آوری را در خطه تاریخ‌ساز خود پرورش داده است. علما، دانشمندان و شهدای بزرگی را در دامن خود آفریده است.

با ورود اسلام به ایران، مردم آذربایجان همواره در تثبیت و توسعه تشیع کوشیده است.بی‌تردید پذیرش قلبی مردم و آمادگی برای گسترش اسلام و علاقه به اهلبیت، نشان از عزتمندی و عدالت خواهی و خردورزی این مردم بوده است. نگاه بزرگان دین در صدر آنان پیامبر بزرگ اسلام در کلامی زیبا این خطه چنین می‌ستاید: کتاب الاقالیم و البلدان، قال قال رسول الله صلی الله علیه وآله «من قرا فَسُبْحانَ اللَّهِ حِینَ تُمْسُونَ و حِینَ تُصْبِحُونَ»،[1] .«الی و کَذلِکَ تُخْرَجُونَ»، [2].«کتب له من الحسنات بعدد کل ورقة ثلج علی جبل سیلان قیل و ما السیلان یا رسول الله قال جبلٌ بارمنیة و آذربیجان علیه عینٌ مِن عُیونِ الجنة و فیه قبَرٌ من قُبورِ الانبیاء»هرکس آیه را بخواند خداوند به تعداد دانه های برفی که برکوه سبلان می‌ریزد برایش حسنه می‌نویسد.پرسیدند یا رسول الله سبلان کجاست؟ فرمود:کوهی در میانه ارمینه و آذربیجان که یک چشمه از بهشت است و قبری ازقبور انبیا است.

قال ابو حامد الاندلسی «علی راس هذا الجبل عین عظیمة مع غایة ارتفاعه ماوه ابرد من ماء الثلج کانما یشبه بالعسل لشدة عذوبته و بجوف هذا الجبل ماء یخرج من عین یصلق البیض لحرارته یقصدها الناس لمصالحهم» علامه مجلسی نقل می کند از ابوحامد اندلسی: بر سر این کوه چشمه بزرگی است با این که بسیار بلند است و آبش از برف سردتر و چون عسل است و در خوشگواری و از درون همین کوه چشمه آب می‌آید که تخم مرغ را می‌پزد و مردم برای مصالح خود از آن استفاده می‌کنند و در ته این کوه درخت و چراگاه بسیار است.[3]این نگاه سرشار از مهر به آذربایجان نشان از شناخت درونی و دین داری و شجاعت این مردم دارد، که امام صادق علیه السلام فرموده است« لابد لنا من آذربیجان لا یقوم لها شی…..»ناچار ما باید آذربایجان را داشته باشیم و هیچ چیز مقابله با آن نمی‌کند چون در آن زمان بودید پلاسی از پلاس‌های خانه خود باشید»[4]

با تحلیل این روایت، مطالب و اسرار بسیاری. در مورد این پاره جدا شده از ایران بدست می‌آید اگر به نقشه ایران و بخش جدا شده نگاه کنیم؛ متوجه می‌شویم که در آن زمان امام صادق علیه السلام هشدار داده بوده است، که چگونه آذربایجان تجزیه می‌شود و بخش‌هایی از این سرزمین جدا می‌گردد و به سه کشور تقسیم می شود!اشتیاق و اهمیت به حفاظت از این خطه را نشان می‌دهد.

 


[1] الروم، آيه 17
[2] الروم، آيه 19
[3] (انبیاء.بحار الانوار ج57 ص122)
[4] ( الغیبه محمد ابراهیم مصصح علی اکبر غفاری ص194 نشر صدوق چاپ اول 1397ق)

#بانوان

#بانوان_شیعه

#شیعیان_در_حصر

نسل سوخته

 

بانوان شیعه آذربایجان

مقدمه
همیشه غم اندوه از دست دادن تاج ایران در آذربایجان، حقارتی را بر غیرت دینی و ملی آزاد مردان این خطه، چون تیغی در گلومانده دچار رنج دائمی کرده است.

این درد اکنون دویست سال است که نسل به نسل مانند زخم کهنه‌ا‌‌ی که مرحمی برای التیام آن در طول زمان پیدا نشده است، همچنان به اعماق وجود هر آذربایجانی چه آن سوی ارس، چه این سوی ارس؛ مانند نیشتر می‌سوزاند.شیعیانی غیور دین‌دار هرچه مقاومت کردند و برای حفظ دین و وطن، خون دادند تا ناموسشان را از چپاول دشمنان دورکنند، ولی در برابر بی‌لیاقتی شاهان قاجار با یک امضاء خائنانه سرنوشتشان بگونه‌ای دیگر رقم خورد.

نتیجه امضاهای ننگین با عهد نامه‌های گلستان و ترکمانچای، ملتی را حدود یک قرن به اسارت دولت مسیحی تزار و بعد از سقوط تزار در زندانی به وسعت یک قاره با دیوار آهنین به مدت یک صدسال محروم کرده است. محرومیت از دینداری، آزادگی، تاریخ گذشته و منابع دینی با خط و زبان مادری و هویت مسلمانی‌شان و هرچه که از دین و ایران اسلامی نشانه‌ای داشت.

بیشترین آسیب در این تهاجم و اشغال متوجه زنان و دختران شیعه شد. زنان باحیا و عفاف که در برخی از روستاهای آذربایجان با روسری‌های بزرگ بخشی از صورتشان (به نام یاشماخ)پوشیده بود.

اولین هدفی که در این اسارت، دشمنان نشانه گرفتند، حجاب زنان بود.آن‌ها به ظرفیت انسان سازی زنان و توانایی در تربیت خانواده و اثرگذاری آنان اطلاع داشتند، و از سویی برای بی غیرت کردن مردان؛ نیازمند برهنگی زنان بودند.

بر همین اساس بسیاری از زنان بعد از منع حجاب خانه نشین شدند. دومین تیرشان تغییر الفبا بود تا کسی نتواند به متون دینی و تاریخی دسترسی داشته باشد. برای این اشغال باید حافظه تاریخی و گذشته متعالی یک ملت فراموش می‌شد تا بتوانند هویت شیعیان را تغییر دهند.

بسیاری از زنانی عفیفی که حاضر به برداشتن حجاب نشدند در این راه به شهادت رسیدند. عده‌ای نیز برای بدست آوردن پول و مقام داوطلبانه چادر سوزاندن تا برای بی‌عفتی دیگران الگو شوند.

ملتی که به علت کشتار و خفقان مجبور به تقیه شدند تا بتوانند دین و آئین تشیع را زنده نگهدارند، با از دست دادن منابع دینی و تغییر الفبا و شهادت علمای بزرگ و مراجع تقلید، تخریب مساجد و سوزاندن قرآن‌ها؛ موفق به انتقال دین به نسل های بعد از خود نشدند؛ دین ستیزان کمونیست هم با شدت بر آتش آموزه‌های ضد دینی افروختند. نسلی را به ظاهر مطابق میل خود پروراندند.

در حالیکه فطرت باطنیشان همچون آتش زیرخاکستر فروزان، منتظر نسیمی بودند تا خاکستر را کنار بزند. با نسیم روح بخش انقلاب اسلامی ایران و پیش‌بینی فروپاشی کمونیستی توسط حضرت روح الله خمینی«ره» و سرانجام فروپاشی ایده کمونیزم و فرورفتن در زباله‌دان تاریخ، آزادی نسبی برای ابراز دین و دینداری در جمهوری آذربایجان شروع شده است که فصلی جدید را پیش روی شیعیان دلسوخته روشن کرده است، و مرحمی برای زخم کهنه‌ی دویست ساله شده است.

جوانه‌های امید که روز بروز در آذربایجان در حال رشد و شکوفایی است، بسیار امیدآفرین و نوید آینده‌ای با زنان فرهنگ ساز و تمدن ساز با فرزندانی غیور را در همان اسارت‌گاه بدتر از دوره کمونیست‌ها تربیت نمایند.

مدیر بی عقل یا بی دین است

ترازوی دین داری  و مدیریت عقل است

عظمت مدیریت
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
کسی که متولی امور ده نفر شود، باید اندیشه چهل نفر را داشته باشد و کسی که مسئولیت اداره چهل نفر را بر عهده می گیرد، باید عقل و اندیشه چهارصد نفر را دارا باشد.
چرا مدیریت از نگاه رسول اکرم عظمت دارد؟ دراین فرمایش به اهمیت مدیریت پافشاری کرده است.از این سخن پر محتوا علاوه بر تدین و تقوا، امانت داری برداشت می شود که باید عقلش بیشتر باشد.
باید به این نکته توجه کرد که عقل به غیر از استعداد است. خیلی دیده‌ایم که فردی از جهت تحصیلی امتیاز زیادی دارد، اما رفتارش غیر عاقلانه است.
برای همگان مشخص است، که مدیر در یک مجموعه خواه یک نفر زیر مجموعه‌اش باشد یا چهل نفر باشد، شایسته است که عقلش باید از ده برابر نفر زیر مجموعه باشد. در غیر این صورت اطاعت زیر مجموعه از مدیر کاری بیهوده و غیر حکیمانه است.

عقل گوهری تابناک که نادر است، در بین مدیران!

 

با این گونه مدیریت مجموعه از رشد

و بالندگی محروم می‌شود! از سوی دیگر هزینه‌های مصرفی بیت المال هدر می‌میرود.گذشته از این ضرر‌ها جامعه هدف آسیب می‌بیند.
بالا تر بودن سن عقلی مدیر از سن شناسنامه‌ای را حضرت رسول از ابتدای اسلام سفارش کرده است.اینجا یک سوال پیش می‌آید؟ چگونه با چه مقیاسی بسنجیم عقل فردی که قرار است، مدیریت حوزه، مدرسه، کارخانه، مجلس…. را عهده دار شود، بیشتر از سن شناسنامه ای است یا کمتر ؟!
جدیدا در روانشناسی از راه تست سن عقلی افراد را شناسایی می‌کنند. این شخص 50 ساله عقلش به اندازه 60 ساله است یا اندازه نوجوان 18 ساله! البته از این تست برای زوج‌هایی که قصد ازدواج دارند استفاده می‌شود.
به نظر می‌رسد باید برای تمام مدیریت‌های کلان و غیر کلان، دبیران … از تست سن عقلی استفاده کنند؛ تا مشکلات مجموعه‌های کشور حل شود.
متاسفانه بیشترین مشکلات از ناحیه همین افراد به جامعه وارد می‌شود. در حوزه‌ها در مرکز مدیریت در دانشگاه، آموزش و پرورش همه جا یافت می‌شوند.
با یک مثال جریان را بیشتر توضیح می‌دهم. به عنوان اولیاء دانش آموز به دبیرستانی که دخترم محصل بود رفته بودم.

پیامبر اکرم(ص) فرمود:
کسی که متولی امور ده نفر شود، باید اندیشه چهل نفر را داشته باشد و کسی که مسئولیت اداره چهل نفر را بر عهده می گیرد، باید عقل واندیشه چهارصد نفر را دارا باشد.

در دفتر مدیر منتظر شروع جلسه بودم. کلاس‌ها تعطیل شد.دوتا خانم دبیر وارد شدند برای استراحت نشستند. روی میز جلویشان مجله بود . خانم دبیر زبان برداشت و حوادث را مطالعه کرد.به دوستش که دبیر کامپیوتر بود، گفت: نوشته مادر بارداری با خوردن قرص اعصاب فرزندش بدون دست بدنیا آمده است. دبیر کامپیوتر، پاسخ داد:این که چیزی نیست. مادری که از بارداریش خبر نداشته در طول نه ماه قرص‌های ضد بارداری خورده بود.وقتی نوزاد بدنیا آمد تمام قرص‌ها در دستش بود.هردو خانم دبیر متعجب بودند!!!!!
این دبیران محترم 16 سال یا بیشتر درس خوانده‌اند و مدرک کارشناسی یا فوق گرفته‌اند. استعداد داشته‌اند، ولی عقل ندارند، نوزاد چرا فقط قرص‌ها را در دستش نگه داشته است پس لپه و نخود‌هایی که مادرش خورده کجا مانده است!!؟؟

عقل در اندیشه دینی جایگاهی بس بلند دارد. که تمامی ابعاد روحی و شخصیتی فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. عقل و ادب، عقل حیا، عقل و دین، عقل…

«لا أَدَبَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ، وَ لا مُرُوَّةَ لِمَنْ لاهِمَّةَ لَهُ، وَ لا حَیاءَ لِمَنْ لا دینَ لَهُ.»

«لا أَدَبَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ، وَ لا مُرُوَّةَ لِمَنْ لاهِمَّةَ لَهُ، وَ لا حَیاءَ لِمَنْ لا دینَ لَهُ.»

كسى كه عقل ندارد، ادب ندارد و كسى كه همّت ندارد، جوانمردى ندارد و كسى كه دین ندارد، حیا ندارد.احادیث کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام

بحار الانوار ج 75 ، ص 111 ، ح 6

 

 
مداحی های محرم