خاطرات غم انگیز انرژی درمانی

اننرژی درمانی یا شرک

خلاصه با سه تا بچه کارشون به  جدایی کشید. زندگی از اول  رنگ و لعاب نداشت چون مخالف ازدواج بود.اصلا موفق با ایدآل و افکار او نبود، به خاطر اینکه مادرش ناراحت نشه قبول کرده بود. بعد از طلاق دچار افسردگی شد.

رفت پیش مشاور، کم کم حالش خوب شد. مشاور خیلی زرنگ بود؛ فقط توی مطب با حرف زدن معالجه نمی‌کرد. با مریض‌هاش می‌رفت کوه نوردی و معرفی گیاهان دارویی، در بین این رفت و آمد ها توصیه هاشو عملی می‌کرد.

وقتی دید حال مریضش نرمال شده و فرد مذهبی هم هست؛ می‌تونه مذهبی هارو جذب کنه؛ ازش تقاضای همکاری کرد. بهش آموزش جن‌گیری داد. بعد کم کم پا فراتر گذاشتن و گفتن برای جن‌گیری باید به منازل کسانی که گرفتار آزار اجنه هستن  بریم. با شکایت صاحبخونه  میرفتن سراغشو، اون هم توضیح می‌داد که کمدام توی ایون خونه بود ولی حالا نیست؛ منظور که اجنه بردن!

بعد از یه مدتی انرژی درمانی شروع شد، به مریض می‌گفتند چشماتو ببند و به هیچ چیزی فکر نکن و بعد با مالیدن کف دست در نزدیک صورت مریض یا قسمت دردناک بیمار؛ گرمای تولیدی از دست انرژی دهنده به مریض می‌رسید؛ و این درمان را مدتی ادامه می‌دادن.

مریض حالش خوب نمی‌شد و می‌رفت دنبال درمان دیگه‌، و اینها فرض بر سلامتی مریض می‌کردن و آمار شفا گرفته هاشون بالا می‌رفت و کسانی که این درمان را تبلیغ می‌کردن؛ بیماران دروغین را معرفی می‌کردن که سرطان داره و بعد از اجرای انرژی درمانی به او گزارش می‌دادن که خوب شد!

معمولا افراد ساده لوح  و زود باور را برای این کارها انتخاب می‌کنند. در این مسیر هم هزینه‌ای به عنوان ویزیت دریافت می‌کرد که خصوصا برای افرادی که در زندگی دچار مشکلات مالی هستن.

در تمام بیست سالی که  انرژی درمانی می‌کرد، حتی یک مورد از بیماریهای اقوام نزدیکش معالجه نشدن!

 

به افراد نسخه هم می‌دادن، باید مریض از روی نسخه عبارت را روزی چند بار میخوند. از ریکی که منشا انرژی بود میطلبیدن که درد آنها را خوب کنه.

اول باید از اعضای بدن خودشون عذر خواهی می کردن! مثلا دستم مرا ببخش، پایم مرا ببخش، شکمم مرا ببخش؛ بعد ازریکی  خواهش می کردن که مارا شفا بده!

هرچه برایشان توضیح دادم که این کار شرک است! ما باید از خداوند بخواهیم و در این راستا اهلبیت را شفیع قرار دهیم تا به حرمت اهل بیت خداوند خواسته ما را برآورده کنه. خداوند خودش این راه را در قرآن به ما معرفی کرده است.

بهشون می گفتم با این کار مردم از اهلبیت دور میشن، چه بسا افراد بسیاری با بیماری و توسل با ائمه انس می‌گیرند و به سوی خداوند متمایل می‌شن.

می‌گفت:من درضمن انرژی درمانی به آنها ذکر و توسل هم یادمیدم.راست هم می‌گفت چون مذهبی بود. برای همین دست اندر کاران شیاد دیدن طرف متمایل به اهل بیت هست زمینه سازی می‌کردن که تو را در فلان زیارتگاه دیدیم!

خودش بیمار شد، نه انرژی درمانی خودش و نه همفکراش براش فایده نکرد، دوستاش می‌گفتن همین بیماری را برای چند نفر درمان کرد ولی برای خودش فایده نداد. معلوم بود که اون معالجه شده‌ها هم دوروغین بودن، برای تبلیغاتشون بوده. حاضر نشد به دکتر مراجعه کنه و تحت درمان باشه، چون دکتر هارو قبول نداشت.

در طول سالها باور کرده بود که کارش درسته! «مثل اون پادشاه که دو نفر شیاد براش لباس نامرئی می‌بافتن و شرط دیدن لباس حلال‌زاده بودن طرف بود »

وقتی فوت کرد برای اینکه یارگیری کنن و مشتری جلب کنن و افراد از انرژِی درمانی مایوس نشن، که ای بابا، این که همه را خوب می‌کرد پس چرا برای خودش فایده نداشت. بعد به مرحله‌ای رسید که در مراسم فوت طرف تبلیغ می‌کردند که فلانی الآن توی مجلس حاضر بود و مرا با خود به مدینه، بقیع، کربلا … همه جا برد. اقوام او هم که بعضی باور کرده بودند به سر و کله خودشان میزدن که فلانی چه جایگاه و مقامی داشته است!

هر راهی به غیر از راه معصومین انسان را دره گمراهی و سقوط می کشه.ما خودمان وسیله داریم تا با آنها به پیشگاه پرودگار نزدیک شویم و خواسته های دنیوی و اخروی را بگیریم.

            ” يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ”35 مائده

اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! از خدا پروا كنيد و (براى تقرب) به سوى او وسيله بجوييد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.

حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «بهترين وسيله‌اى كه مى‌توان با آن به خدا نزديك شد، ايمان به خداوند و پيامبرش و جهاد در راه او و كلمه‌ى اخلاص و اقامه‌ى نماز و پرداخت زكات و روزه گرفتن ماه رمضان و حج و عمره و صله‌ى رحم و انفاق‌هاى پنهانى و آشكار و كارهاى نيك است».

اهل بيت عليهم السلام همان ريسمان محكم و وسيله‌ى تقرّب به خداوند هستند. «هم العروة الوثقى والوسيلة الى اللّه»

توسّل، موضوعى است كه در كتب بسيارى از اهل سنّت مثل «صواعق» ابن حجر، «سنن» بيهقى، «صحيح» دارمى و «وفاء الوفاء» درباره‌ى آن روايت نقل شده است. ضمناً آيات 64 سوره‌ى نساء، 97 سوره‌ى يوسف و 114 سوره‌ى توبه نيز مى‌تواند سند توسّل باشد.

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.