سند یک فراموشی

 

چند روز قبل از اینکه با بروبچه های حوزه راهی مشهد شوم بخاطر اتفاقاتی که افتاده بود ،دلم بسیار گرفته بود.به همین خاطر مدام لحظه شماری می کردم که ببینم کی به حرم امام رضا علیه السلام میرسم تا بتوانم اولا یک دل سیر گریه کنم و ثانیا حرفهای نگفته ام را به ایشان عرض نمایم.

روز ها .و شبها سپری شد تا این که شب دوشنبه بعد از اقامه نماز مغرب وعشا خود را در جمع 46 نفر زائر پر شور یافتم و برخلاف تبسم و شوخی هایی که طبق عادت دیرینه می کردم ،قلبم به سرعت می تپید و سرانجام شهرها ،روستاها،کوهها، رودها را پشت سر گذاشتیم و شب دوم خود را در مشهد مقدس یافتم،هرکس در اتوبوس زیر لب ادای احترام می کرد ویا از شوق وصال اشک می ریخت. بالاخره فردا صبح عزم خود را جزم کرده وبه نیت اینکه دلم را نزد آقای رئوف خالی کنم ، راهی حرم شدم ،بعد از گذشتن از باجه های بازرسی بدون سلام و اذن دخول و درحالیکه سرم را پائین انداخته بودم و باسرعت قدم برمی داشتم که ناگهان سربلند کردم و خودم را مقابل ضریح اقا دیدم که انبوهی از زوار احاطه اش کرده بودند.

و من به خیال اینکه از دیگران عقب نمانده باشم کیفم را که دسته کوتاهی داشت به گردن انداختم وچادرم را نیز به کمرم بسته وخودم را داخل جمعیت انداختم.

از یک طرف فشار مردم باعث کشیده شدن بند کیفم می شد و احساس خفگی می کردم از سوی دیگر خودم را به سختی جلو می بردم تا توانستم دست پراز نیازم را به ضریح برسانم و خوشحال از اینکه خلاصه به بارگاه امام رضا علیه السلام رسیده ام …،بگذریم از اینکه چگونه عرض حال کردم.

شب دوم همراه زائران بسیاری در صحن جمع شده بودیم تا به سخنرانی حاج آقا پناهیان گوش دهیم،ایشان مشغول ایراد سخنرانی بودند ومن نیز همراه دوستانم در گوشه ای تشکیل جلسه داده بودیم.

سخن آقای پناهیان به اینجا رسید که «ما که ادای سربازی امام زمان داریم چرا مثل بیماران خود را به پنچره فولاد نمی بندیم و درتعجیل ظهور دعا نمی کنیم»! این سخن مانند پتکی بر سرم کوبیده شد ،از آن شب به بعد دیگر از فرط شرمندگی نه می توانستم درو و بر ضریح مطهر آفتابی شوم نه می توانستم گریه کنم . آخر آنقدر برای حاجات مادی گریه کرده بودم که دیگر اشکی نمانده بود و از آن شب به بعد بود که تازه متوجه معنای بیت زیر می شدم!

«خوابیم به خدا نیست حقیقت به جز این


ما غائب او منتظر آمدن ماست»

معصومه نویدی ثانی

  • نظر از: talabe_nevesht
    1395/06/27 @ 01:45:00 ق.ظ

    [عضو]

    با سلام و احترام
    ضمن تشکر
    نوشته شما در طلبه نوشت نشریه بر خط منتشر گردید
    موفق باشید.
    ——–
    http://online.whc.ir/article/tag/5718/طلبه-نوشت

نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی

درخواست بد!

پارامتر های درخواست شما نامعتبر است.

اگر این خطایی که شما دریافت کردید به وسیله کلیک کردن روی یک لینک در کنار این سایت به وجود آمده، لطفا آن را به عنوان یک لینک بد به مدیر گزارش نمایید.

برگشت به صفحه اول

Enable debugging to get additional information about this error.