http://e-ayat.kowsarblog.ir/media/blogs/e-ayat/photo_2016-06-03_05-50-45-1.jpg?mtime=1464974071

قصه طلبگی من

عشق یکی بود و یکی نبودزیر گنبد کبود غیر از خدا هیچکس نبود.

قصه طلبگی من بر می گردد به زمانی که با یکی دو نفر از خواهران طلبه آشنا شدم که این آشنایی باعث شد که با حوزه علمیه آشنا شدم هرچند که در اول حوزه خواهران تنها دواتاق داشت اما می شد آنجا عشق را لمس کرد .

آری اولین جرقه های طلبه شدنم از آنجا شروع شد، که صفا و اخلاص برو بچه های حوزه علمیه را دیدم و فکر کردم کسی که طلبه می شود می تواند آینده معنوی خودش را تامین کند و زمانی که تصمیم قطعی گرفتم که وارد حوزه شوم، خانواده ام به شدت مخالفت کردند.

من هم تا آن زمان نمی دانستم که اطاعت از پدر ومادر یعنی چه؟ رفتم و ثبت نام کردم.چندی نگذشت که با عنایت حضرت ولی عصر (عج)چشم باز کردم دیدم به عنوان طلبه پایه اول در حوزه درس می خوانم در آن اولها که چند کلمه عربی و احکام یاد گرفته بودم فکر می کردم شده ام بانوی اصفهانی!

اما این خوش خیالی ها خیلی نگذشت که دیدم من هستم و یک باری از مسئولیت ها،من هستم و یک بار تکلیف، من هستم و احساس عجز و ناتوانی از اینکه چگونه باید دین خودم را به امام زمان (عج)ادا کنم. با این مسائل دست و پنجه نرم می کردم که دیدم در کلاس پایه اولی ها ادبیات تدریس می کنم. آن اولها بغض راه گلویم را گرفته بود، منی که نتوانسته بودم شاگردی را ادا کنم حالا باید وظیفه استادی را هم انجام می دادم اما هرچه بود با استادی هم کنار آمدم. ولی باید بگویم که اساتید خوبم خیلی چیزها را یادم دادند که اگر از حوزه علمیه ، مردانی بزرگی امثال امام خمینی ها، امام خامنه ای ها برخواستند اما در کنار آنها افراد بی لیاقتی …نیز بیرون آمدند. همچنین یادم دادند که برای رسیدن به مقام انسان های والا راه بسیاری باید بروم اما برای رسیدن به مقام شیخ ساده لوح چند قدم راه است. آنها یادم دادند طوری قدم بردارم که نه جلوتر و نه عقب تر از قرآن نباشم.

یادم دادند که تبلیغ تنها این نیست که بالای منبر بروی و چند تا حدیث بگویی و یا روضه امام حسین علیه السلام بخوانی بلکه تبلیغ این است که حسین گونه تا پای جان از اسلام دفاع کنی و زینب وار باید حادثه عاشورا را به مردم باز گو کنی و همچون حضرت فاطمه سلام الله علیها باید دوشادوش مولا علی علیه السلام از ولایت حمایت کنی. یادم دادمد که از جمله کسانی نباشم که با نام دیم سر دین را می برند و خودشان هم خبر ندارند.

برایم یاد آور شدندکه که دین تنها این نیست که نباید به نامحرم نگاه کرد و یا این نیست که مسجد زن کنج صندوق خانه باشد، بلکه اینها قسمتی از دین هستند. دین شامل این احکام هم است که شرکت در راهپیمایی ها واجب و تکلیف شرعی است.حضور زن در نماز جماعت در صورتی که مفسده ای نباشد واجب است، آری آنها یادم دادند که با حفظ حجابم و عفتم در همه حال از امام ، از ولایت دفاع کنم.

امیدوارم از کسانی باشم که حق سربازی امام زمان تمام کنم و پیوند دهنده جوانان و مردم با اسلام باشم و به خداپناه می برم از روزی که مانندبعضی لز جاهلان باعث غربت اسلام و امام زمان و ولی فقیه باشم و همیشه به یاد خواهم سپرد که برای وصل کردن آمدم نه برای فصل کردن. معصومه نویدی

مرثیه اربعین

 

 

اربعین است و قافله خسته و دل شکسته آرام آرام به صحرای کربلا نزدیک و نزدیکتر می شود.

ای وای من قافله سالار این کاروان ام المصائب ،زینب است. دخت علی و فاطمه.آری تو گویی تمامی عشق می آید،تمامی صبرهمراه این کاروان می آید.تمامی عصمت وحیا!چه قافله سالاری این کاروان عشق.هر چند پیرو خمیده شده،از رنج روزگار ولی همچون کوهی استوا و با صلابت در مقابل یزید و یزیدیان، با تمامی درد و رنجی که دردل نهفته دارد ولی در مقابل دشمن همچون حیدر کراراست وسخنانش در هم کوبندهکاخ یزیدیان.
آری او زینب است، زینبی که با درد آشناست.از کودکی از زمانیکه مادر را بین در و دیوارمی بیند، ویا ناله های غریبانه پدر را از نخلستانهای مدینه می شنودو یا تنهایی و غربت برادر را در خانه اش می بیند واکنون شهادت مظلومانه برادر و هفتادو یار باوفایش را و سخت تر از همه اسارت وسفر به شام راچه کندزینب! صبرباید کرد صبری عظیم به سفارش برادر،تا بتواند کاخ بیداد را به لرزه در آورد وپرچم خونین برادر را که به امانت به او سپرده شده است به سلامت به مقصد برساند.آری این خواهر غمدیده، مصیبت زده، اسارت کشیده بعد از روزها دوری از برادر دوباره می آید تا غم اسارت را با حسینش باز گو کند. توگویی آن عزیز اینگونه کنار قبر برادر نجوا میکند، که ای برادر جان گرچه عزیزانم را در مقابل دیدگانم سربریدند ولی من دینم وهدف تورا با تمامی وجود نگاه داشتم.
گرچه از دشمن کمال بی حیایی را دیدیم ولی حیای خودرانگاه داشتم. ای برادر در اسارت بی حرمتی ها دیدیم ولی صبر را پیشه خود قرار دادیم. در خرابه شام منزلم دادن ولی در کاخ یزید طوفان به پا کردم، تا پیام خون به ناحق ریخته ات را به گوش همگان برسانم.
خودم از پای افتادم ولی پرچم خونینت را سربلند نگاه داشتم.
جا دارد که شیعه در پاسخ به این همه درد و رنج بی بی بگوید: بی بی چان تا پای جان از آرمان و اندیشه و فریاد حسینت تا آمدن منجی عالم پاسداری و نگهداری خواهیم کرد.

عباسی

به من ربطی ندارد

 

 

آسمان می گرید عزاداران سینه چاکمی کنند هر آنکس را که می بینی در عزای حسین علیه السلام می گریند.برای آن کسی که هنوز هم آوای هل من ناصر ینصرنی او به غیر از شهیدان ورزمندگان ،بی پاسخ مانده است حتی سنگریزه های دریا و گلبرگ شقایقها و پروانه های دشت کربلا و اصحابش می گریند.
می گویم سید الشهدا برای چه قیام کرد،مگر قیامش برای احیا دین جدش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امر به معروف ونهی از منکر نبود مگر انقلاب ما سر سطر زندگیش را از دیوان سید الشهدا نگرفت.
مگر جوانان به خون غلتیده سرمشق زندگی شان را از علی اکبر حسین علیه السلام و قاسم و حضرت ابوالفضل علیه السلام نگرفته اند.
حال به خود بنگریم ،ظاهر اطرافمان که عالی است آیا نیتمان نیز عالی وحسینی است؟ در این چند روز ماه محرم چقدر امر به معروف ونهی از منکر انجام داده ایم، یا اینکه گفته ایم به من ربطی ندارد، این کار مجریانی دارد؛ که کار مرا آسان کرده است.می پرسم این مجریان چه کسانی هستند؟مگر ما هریک مسئول خود واطرافیان نیستیم؟پس کلکم راع وکلکم مسئول عن رعیته چیست؟آیا همه آنان که باید امر به معروف ونهی از منکر شوند در برابر دیدگان این مسئولین هستند؟
ای خواهر و ای برادرعزیز، ای عاشق حسین تویی که به خاطر سید الشهدا و اصحابش سینه می زنی و سوگواری می کنی، تویی که به خاطر امام حسین علیه السلام دیوانه وار زیر لب ترنم بهاری وا حسینا سر می دهی وپا به میدان آزادگی می گذلری. بیا گلستان وجودیت رجوع کن و به جای عربده کشی و انجام هر گونه گناه و اعمال نسنجیده ، به جای رونق دهی به بازار موسیقی ،مواد مخدر و….سد محکم و شکست ناپذیر در مقابل عوامل تحریک وانحراف باش.
اگر روزی نهی از منکر در جامعه صورت نگیرد آنروز ، روز عزاداری است. امام حسین علیه السلام هیچ نفرموده اند که چهل روز ویا دوماه برای من عزادری کنید و دیگر بس .این چهل روز ،روز تمرین است پاک زیستن برای بقیه ایام است. در این چهل روز حکمت هایی است که برای اهل نظر پو شیده نیست و این را بدان که اسیری فرزندان امام حسین علیه السلام و خواهرش حضرت زینب علیها السلام فقط و فقط برای آزادی بشر بوده است.

 

رقص تمنا

در خلوتگاه عاشقی سنگربان نیایش ها، سکوتم بود و مملو از عطش و عشق از ذکر نیایش لبریز بود.

آهنگ صداقت از نهانخانه وجودم خالصانه این چنین نجوا می کرد.

خدایا ! سکوتم آشنای لطف و عنایات اوست و به درگاهش عاجزانه ترین خواهش هایم را به رقص تمنا در آورده و دست های خالی و نگاه های پر سوز را پذیرای در گاهت می خواهم.

خدایا شکر گویم که مرا با خود آشنا کردی و اجازه دادی خلوتت را به درگاهت دادی .

حکیمه دشتبان.

شهیدی از سلاله پاکان


در رشته ي «‌فقه و اصول»‌ سطح سه،‌ درس «‌اصول» از دروس پايه و اساسي بوده،‌ در حكم «‌فرمول» براي علم رياضيست!
نگاه تيز و به غايت ظريف شهيد صدر در مسائل اصولي زبانزد خاص و عام است و ما «حلقات شهيد صدر»‌ را براي اولين بار در سطح سه خوانديم ! گاهي اوقات از دقت نظر و ذكاوت بي مانند ايشان در تحليل و نقد نظرات اساتيدشان،‌ انقدر لذت مي برديم كه كمي هم حرصمان در مي آمد كه چرا ما با شش ساعت خودكشي استاد در دهه ي دهم! عمرمان گمان مي كنيم مطلبي را فهميده ايم كه شهيد صدر در دوران نوجواني و جواني آن را با نبوغ ذاتي خود دريافته بودند.در ترم های پیشین لحظات شيرين و به يادمانديي در كلاس هاي اصول داشتيم و حيفمان مي آيد كه از ترم بعد «اصول» جزو كتب درسيمان نيست! خلاصه!‌ اين پست را زديم تا به احترام اين بزرگ مرد عالم و فرزانه مروري داشته باشيم بر زندگي كوتاه اما پر برکت ايشان. ان شالله كه رهرو راهشان باشيم …

آيت الله سيد محمد باقر صدر فيلسوف و متفكر بزرگ اسلامي و مجاهد نستوه در سال ۱۳۵۰ ه.ق در شهر كاظمين و در يك خانواده ي اصيل و مبارز روحاني چشم به جهان گشود.
پدرشان سيد حيدر از نوابغ فقه و اصول بود و جدشان آيت الله العظمي صدر،‌ پس از درگذشت آيت الله شيرازي به مقام مرجعيت نائل شد.
آثار نبوغ از آغاز كودكي در وي چنان آشكار بود كه تحسين همگان را برمي انگيخت. او در 10 سالگي به زمينه هاي مختلف تاريخ اسلام آشنايي يافت و در همان دوران مقدمات علوم را فراگرفت. در 11 سالگي به آموختن منطق پرداخت و پس از آن با نگارش رساله اي كتب منطق را به ورطه ي نقد كشيد. علم اصول را در 12 سالگي نزد برادرش آموخت و چنان نبوغي از خود نمايان ساخت كه عقايد بسياري از صاحب نظران را نقد كرده و نظرات تازه اي ارايه داد.
آيت الله صدر به استنباط و اجتهاد ابعاد تازه اي بخشيد و در زمينه هاي مختلف سياسي ،‌اقتصادي و جهاد صاحب مكتب بود. مكتب فكري و اقتصادي و نيز شیوه ي ديپلماسي مبارزاتي او مشهور است.
روش و اسلوب او در مبارزه بر ضد استعمار و اختناق مكتب هاي مادي گراي امپرياليسم و كمونيسم جهاني عامل مهمي در شهادت او به دست مزدوران بعثي عراق به شمار مي رود.
ايت الله صدر در زمينه هاي گوناگون اعم از فقه،‌ اصول،‌ اقتصاد و جامعه شناسي تخصص داشت و احاطه ي او بر تاريخ اسلام و قوانين آن و هم چنين نظرات او در باب بانكداري بدون ربا،‌گواه صادقي بر نبوغ علمي اوست.
او در تلاش هاي علمي چنان پشت كاري از خود نشان داد كه قبل از سپري شدن دومين دهه ي عمر گران قدرش به درجه اجتهاد مطلق رسيد و در سال 1370 ه.ق از سوي آيت الله رميثي براي حاشيه نويسي علمي و اجتهادي دعوت به همكاري شد.
در همان زمان بود كه آيت لله صدر فتواهاي علمي معروف خود را به صورت حاشيه هاي نگارش يافته صادر كرد. اين فتواها هنوز موجودند و در زمينه هاي فقهي يكي از آثار نفيس و مورد توجه به شمار مي روند.
در سن بيست سالگي تاليف كتاب جامعي به نام غايت الفكر را در علم اصول آغاز كرد. اين كتاب جاوي آرا و ديدگاه هاي وي در زمينه علم اصول است.
با پايان يافتن تاليف بخش اول اين كتاب در سن 28 سالگي تدريس خارج اصول و سه سال بعد تدريس خارج فقه را آغاز كرد.
آيت الله العظمي سيد محمد باقر صدر پس از سال ها مبارزه و ستيز در فروردين ماه 1359 ه.ش توسط مزدوران بعث عراق به شهادت رسيد و در جوار بارگاه مولاي متقيان علي عليه السلام به خاك سپرده شد.

پروانه رامیان