http://e-ayat.kowsarblog.ir/media/blogs/e-ayat/photo_2016-06-03_05-50-45-1.jpg?mtime=1464974071

شباهت های امام حسین علیه السلام به قرآن

 

 

اگر قرآن سید الکلام 1است، امام حسین علیه السلام سید الشهدا 2است.

اگر درصحیفه سجادیه در باره قرآن می خوانیم:«ومیزان القسط3» امام حسین علیه السلام می فرماید«امرت بالقسط4» اگر قرآن موعظه پروردگار است«موعظه من ربکم امام حسین علیه السلام در عاشورا فرمودعجله نکنید تا شما را به حق موعظه کنم«لا تعجلوا حتی اعظکم بالحق6»اگر قرآن مردم را به رشد هدایت می کند«یهدی الی الرشد7»امام حسین علیه السلام نیز می فرماید:من شما را به دوراه ارشاد دعوت می کنم «ادعوکم الی سبیل الرشاد8» اگر قرآن عظیم است؛«والقرآن العظیم9»امام حسین علیه السلام نیز سوابق عظیمی دارد«عظیم السوابق10» اگر قرآن حق و یقین است؛«وانه العزه الیقین11»در زیارت عاشورا می خوانیم: آنقدر صادقانه وخالصانه عبادت کردی که به درجه یقین رسیدی«حتی اتاک الیقین12»اگر قرآن مقام شفاعت دارد« نعم الشفیع القرار » 13امام حسین علیه السلام نیز مقام شفاعت دارد«وارزقنی شفاعه الحسین» 14اگر در دعای چهل و دوم صحیفه سجادیه در باره قرآن می خوانیم که پرچم نجات است؛«علم نجات» 15در زیارت امام حسین علیه السلام نیز می خوانیم او نیزپرچم هدایت است«ان رایه الهدی» 16اگر قرآن شفا دهنده است« وننزل من القرآن ما هو شفا» 17خاک قبر امام حسین  علیه السلام نیز شفاست .«طین قبر الحسین شفا» 18اگر قرآن منار حکمت است 19،امام حسین علیه السلام باب حکمت است.«السلام علیک یا باب حکمه رب العالمین»20 اگر قرآن امر به معروف و نهی از منکر می کند«فالقران آمر وزاجر»21امام حسین علیه السلام نیز فرمود«ارید أن آمر بالمعروف وأنهی عن المنکر»22 اگر قرآن نور است«نورا مبینا» 23امام حسین علیه السلام نیز نور است«کنت نورا فی الصلاب الشامخه»24 اگر قرآن برای همیشه تاریخ و همه مردم باقی است«لم یجعل القرآن دون زمان و لا للناس دون الناس» 25درباره امام حسین علیه السلام نیز می خوانیم که آثار کربلا از تاریخ محو نخوا»هد شد«لا یندس أثره ولا یمحی اسمه» 26اگر قرآن کتابی مبارک است؛«کتاب انزلناه الیک مبارک» 27شهادت امام حسین علیه السلام نیز برای اسلام سبب برکت ورشد است«اللهم فبارک لی فی قتله»28 اگردر قرآن هیچ انحرافی نیست«غیر عوج» 29در باره امام حسین علیه السلام نیز می خوانیم لحظه ای از حق به باطل گرایش پیدا نکرد.«لم تمل من حق الی الباطل»30 اگر قرآن کریم است«انه قرآن کریم» 31امام حسین نیز دارای اخلاق کریم است«وکریم الخلائق»32اگر قرآن عزیز است «انه لکتاب عزیز» امام حسین علیه السلام هم فرمود هرگز زیر بار ذلت نمی روم«هیهات من الذله»33اگر قرآن ریسمان محکم است«أن هذا القرآن …العروه الوثقی» 34امام حسین علیه السلام نیز کشتی نجات و ریسمان محکم است«ان الحسین سفینه النجاه و العروه الوثقی»35 اگر قرآن بینه و دلیل آشکار دارد«جاتکم بینه من ربکم» 36امام حسین علیه السلام نیز بینه داشت«اشهد انکم علی بینه من ربکم» 37اگر قرآن را باید آرام و با تانی تلاوت کرد،«ورتل القرآن ترتیلا» 38برای زیارت امام حسین علیه السلام هم باید با گام های آهسته حرکت کرد«وامش بمشی العبید الذلیل 39» اگر قرآن تلاوت قرآن باید با حزن باشد «فاقروه بالحزن 40» زیارت امام حسین علیه السلام را نیز باید با حزن خواند«فزره و انت کئیب شعث41» آری امام حسین علیه السلام قرآن ناطق و تجلی کلام الهی است.

صفحات: 1· 2

Ashura's uprising is not forgotten

Ashura

The head of the Judiciary announced the main message of the uprising of Abbas Abdullah al-Hussein (AS) to spread divine teachings, worship and spiritual life style versus material life, and said: “When the material life and the tendency to the glory of Western life are the endeavor of many people in the world It is a necessity to pay attention to the spiritual and monotheistic dimensions of Ashura’s uprising and the vital way that the world offers.

According to the General Directorate of Public Affairs of the Judiciary, Ayatollah Sadegh Amoli Larijani, at today’s summit, high-ranking judiciary officials emphasized the need to pay attention to the deep dimensions of the uprising of Ashura, along with the mourning and crying over the tragedies of Imam Hussein (AS) and his family, the uprising of Ashura It was not an ordinary rebellion, but a huge and lasting incident that should be addressed to the spiritual dimensions and real goals.

صفحات: 1· 2· 3

قصه طلبگی من

عشق یکی بود و یکی نبودزیر گنبد کبود غیر از خدا هیچکس نبود.

قصه طلبگی من بر می گردد به زمانی که با یکی دو نفر از خواهران طلبه آشنا شدم که این آشنایی باعث شد که با حوزه علمیه آشنا شدم هرچند که در اول حوزه خواهران تنها دواتاق داشت اما می شد آنجا عشق را لمس کرد .

آری اولین جرقه های طلبه شدنم از آنجا شروع شد، که صفا و اخلاص برو بچه های حوزه علمیه را دیدم و فکر کردم کسی که طلبه می شود می تواند آینده معنوی خودش را تامین کند و زمانی که تصمیم قطعی گرفتم که وارد حوزه شوم، خانواده ام به شدت مخالفت کردند.

من هم تا آن زمان نمی دانستم که اطاعت از پدر ومادر یعنی چه؟ رفتم و ثبت نام کردم.چندی نگذشت که با عنایت حضرت ولی عصر (عج)چشم باز کردم دیدم به عنوان طلبه پایه اول در حوزه درس می خوانم در آن اولها که چند کلمه عربی و احکام یاد گرفته بودم فکر می کردم شده ام بانوی اصفهانی!

اما این خوش خیالی ها خیلی نگذشت که دیدم من هستم و یک باری از مسئولیت ها،من هستم و یک بار تکلیف، من هستم و احساس عجز و ناتوانی از اینکه چگونه باید دین خودم را به امام زمان (عج)ادا کنم. با این مسائل دست و پنجه نرم می کردم که دیدم در کلاس پایه اولی ها ادبیات تدریس می کنم. آن اولها بغض راه گلویم را گرفته بود، منی که نتوانسته بودم شاگردی را ادا کنم حالا باید وظیفه استادی را هم انجام می دادم اما هرچه بود با استادی هم کنار آمدم. ولی باید بگویم که اساتید خوبم خیلی چیزها را یادم دادند که اگر از حوزه علمیه ، مردانی بزرگی امثال امام خمینی ها، امام خامنه ای ها برخواستند اما در کنار آنها افراد بی لیاقتی …نیز بیرون آمدند. همچنین یادم دادند که برای رسیدن به مقام انسان های والا راه بسیاری باید بروم اما برای رسیدن به مقام شیخ ساده لوح چند قدم راه است. آنها یادم دادند طوری قدم بردارم که نه جلوتر و نه عقب تر از قرآن نباشم.

یادم دادند که تبلیغ تنها این نیست که بالای منبر بروی و چند تا حدیث بگویی و یا روضه امام حسین علیه السلام بخوانی بلکه تبلیغ این است که حسین گونه تا پای جان از اسلام دفاع کنی و زینب وار باید حادثه عاشورا را به مردم باز گو کنی و همچون حضرت فاطمه سلام الله علیها باید دوشادوش مولا علی علیه السلام از ولایت حمایت کنی. یادم دادمد که از جمله کسانی نباشم که با نام دیم سر دین را می برند و خودشان هم خبر ندارند.

برایم یاد آور شدندکه که دین تنها این نیست که نباید به نامحرم نگاه کرد و یا این نیست که مسجد زن کنج صندوق خانه باشد، بلکه اینها قسمتی از دین هستند. دین شامل این احکام هم است که شرکت در راهپیمایی ها واجب و تکلیف شرعی است.حضور زن در نماز جماعت در صورتی که مفسده ای نباشد واجب است، آری آنها یادم دادند که با حفظ حجابم و عفتم در همه حال از امام ، از ولایت دفاع کنم.

امیدوارم از کسانی باشم که حق سربازی امام زمان تمام کنم و پیوند دهنده جوانان و مردم با اسلام باشم و به خداپناه می برم از روزی که مانندبعضی لز جاهلان باعث غربت اسلام و امام زمان و ولی فقیه باشم و همیشه به یاد خواهم سپرد که برای وصل کردن آمدم نه برای فصل کردن. معصومه نویدی

مرثیه اربعین

 

 

اربعین است و قافله خسته و دل شکسته آرام آرام به صحرای کربلا نزدیک و نزدیکتر می شود.

ای وای من قافله سالار این کاروان ام المصائب ،زینب است. دخت علی و فاطمه.آری تو گویی تمامی عشق می آید،تمامی صبرهمراه این کاروان می آید.تمامی عصمت وحیا!چه قافله سالاری این کاروان عشق.هر چند پیرو خمیده شده،از رنج روزگار ولی همچون کوهی استوا و با صلابت در مقابل یزید و یزیدیان، با تمامی درد و رنجی که دردل نهفته دارد ولی در مقابل دشمن همچون حیدر کراراست وسخنانش در هم کوبندهکاخ یزیدیان.
آری او زینب است، زینبی که با درد آشناست.از کودکی از زمانیکه مادر را بین در و دیوارمی بیند، ویا ناله های غریبانه پدر را از نخلستانهای مدینه می شنودو یا تنهایی و غربت برادر را در خانه اش می بیند واکنون شهادت مظلومانه برادر و هفتادو یار باوفایش را و سخت تر از همه اسارت وسفر به شام راچه کندزینب! صبرباید کرد صبری عظیم به سفارش برادر،تا بتواند کاخ بیداد را به لرزه در آورد وپرچم خونین برادر را که به امانت به او سپرده شده است به سلامت به مقصد برساند.آری این خواهر غمدیده، مصیبت زده، اسارت کشیده بعد از روزها دوری از برادر دوباره می آید تا غم اسارت را با حسینش باز گو کند. توگویی آن عزیز اینگونه کنار قبر برادر نجوا میکند، که ای برادر جان گرچه عزیزانم را در مقابل دیدگانم سربریدند ولی من دینم وهدف تورا با تمامی وجود نگاه داشتم.
گرچه از دشمن کمال بی حیایی را دیدیم ولی حیای خودرانگاه داشتم. ای برادر در اسارت بی حرمتی ها دیدیم ولی صبر را پیشه خود قرار دادیم. در خرابه شام منزلم دادن ولی در کاخ یزید طوفان به پا کردم، تا پیام خون به ناحق ریخته ات را به گوش همگان برسانم.
خودم از پای افتادم ولی پرچم خونینت را سربلند نگاه داشتم.
جا دارد که شیعه در پاسخ به این همه درد و رنج بی بی بگوید: بی بی چان تا پای جان از آرمان و اندیشه و فریاد حسینت تا آمدن منجی عالم پاسداری و نگهداری خواهیم کرد.

عباسی

به من ربطی ندارد

 

 

آسمان می گرید عزاداران سینه چاکمی کنند هر آنکس را که می بینی در عزای حسین علیه السلام می گریند.برای آن کسی که هنوز هم آوای هل من ناصر ینصرنی او به غیر از شهیدان ورزمندگان ،بی پاسخ مانده است حتی سنگریزه های دریا و گلبرگ شقایقها و پروانه های دشت کربلا و اصحابش می گریند.
می گویم سید الشهدا برای چه قیام کرد،مگر قیامش برای احیا دین جدش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امر به معروف ونهی از منکر نبود مگر انقلاب ما سر سطر زندگیش را از دیوان سید الشهدا نگرفت.
مگر جوانان به خون غلتیده سرمشق زندگی شان را از علی اکبر حسین علیه السلام و قاسم و حضرت ابوالفضل علیه السلام نگرفته اند.
حال به خود بنگریم ،ظاهر اطرافمان که عالی است آیا نیتمان نیز عالی وحسینی است؟ در این چند روز ماه محرم چقدر امر به معروف ونهی از منکر انجام داده ایم، یا اینکه گفته ایم به من ربطی ندارد، این کار مجریانی دارد؛ که کار مرا آسان کرده است.می پرسم این مجریان چه کسانی هستند؟مگر ما هریک مسئول خود واطرافیان نیستیم؟پس کلکم راع وکلکم مسئول عن رعیته چیست؟آیا همه آنان که باید امر به معروف ونهی از منکر شوند در برابر دیدگان این مسئولین هستند؟
ای خواهر و ای برادرعزیز، ای عاشق حسین تویی که به خاطر سید الشهدا و اصحابش سینه می زنی و سوگواری می کنی، تویی که به خاطر امام حسین علیه السلام دیوانه وار زیر لب ترنم بهاری وا حسینا سر می دهی وپا به میدان آزادگی می گذلری. بیا گلستان وجودیت رجوع کن و به جای عربده کشی و انجام هر گونه گناه و اعمال نسنجیده ، به جای رونق دهی به بازار موسیقی ،مواد مخدر و….سد محکم و شکست ناپذیر در مقابل عوامل تحریک وانحراف باش.
اگر روزی نهی از منکر در جامعه صورت نگیرد آنروز ، روز عزاداری است. امام حسین علیه السلام هیچ نفرموده اند که چهل روز ویا دوماه برای من عزادری کنید و دیگر بس .این چهل روز ،روز تمرین است پاک زیستن برای بقیه ایام است. در این چهل روز حکمت هایی است که برای اهل نظر پو شیده نیست و این را بدان که اسیری فرزندان امام حسین علیه السلام و خواهرش حضرت زینب علیها السلام فقط و فقط برای آزادی بشر بوده است.